نمایشگاه کتاب؛ آمیزهای از اسطوره و نمایش
مقالات
بزرگنمايي:
آریا بانو - اعتماد / اما این روشهای اسطورهای و تاریخی چنان در ذهن مدیران و جان نظام اداری - فرهنگی ایران جاخوش کرده و با آنها یگانه شده است که کمتر مدیر عالی فرهنگیای شک کردن درباره ناراستی و نادرستی آنها یا نوسازی یا حتی، بازسازی آنها را به قلمروی آگاهی خود راه میدهد، چه برسد به گواهی دادن به آن و کوشش و همت برای تغییر این قالبها و روشها. در نگرش این مدیران فرهنگی میان هدف و روش مرزی و تمایزی وجود ندارد و هر دو از یک جنس و همبسته همند.
نمونه خلاف این نگرش و مشابه شکلی نمایشگاه کتاب تهران، نمایشگاه جهانی فرانکفورت آلمان است که از حیث گستردگی و مقیاس بزرگتر و از حیث زمانی به درازای سدهها (کمی کمتر از تاریخ اختراع چاپ توسط گوتنبرگ) پیشینه دارد و محصول رونق تولید انبوه کتاب پس از اختراع چاپ بود که ابتدا با همین روش یعنی فروش و توزیع کتاب برپا شد و شکل گرفت. اما در سیر تحولی و زمانمند و غیراسطورهای خود، فروش کتاب کنار گذاشته شد و نمایشگاه کتاب به مجال و امکانی برای آگاهی ناشران و موزعان از آخرین فهرست عناوین کتاب و مذاکره تجاری آنها با یکدیگر تکامل یافته و با بازتعریف و نوسازی در روش و قالب، در صنعت جهانی نشر کتاب به نهادی مهم و موثر مبدل شده است. این تحول محصول نگرشی است که مدیران غیردولتی آن، به تمایزی ساده و اساسی آگاه بودهاند؛ تمایز میان هدف و روش. میان این دو تناسب گوهری و همبستگی ذاتی و فراتاریخی و فرازمانی وجود ندارد. هدف، نسبتا از جنس ثبات و ایستایی و با تسامح، از گونه امور حقیقیاند و روش از جنس امور زمانمند و اعتباری. هدف در زمان میتواند پایدار بماند و پیر و فرسوده نشود (مانند هدف رونق کسبوکار و داد و ستد کتاب در نمایشگاه کتاب فرانکفورت)، اما روش در زمان فرسوده و بیتوان و از کار افتاده میشود و گاهی به مخل هدف و بر ضد آن رنگ میبازد و چهره دگرگون میکند. بنابراین خرید و فروش در نمایشگاه کتاب، در زمانه خودش، درست بود و در زمانی دیگر عین نادرستی و ناکارآمدی.
اگر بپذیریم که برگزاری نمایشگاه کتاب تهران توسط دولت، در شکل و قالب کنونی آن، در زمانهای درست و کارآمد و موثر بوده این برهان برای تداوم و تکرار خود در زمانه کنونی نیازمند برهانی نو و امروزین است. توضیحی در اینجا لازم است که برگزاری نمایشگاه کتاب در پیش از تاسیس جمهوری اسلامی به حمایت شهرداری و توسط ناشران برگزار میشد که از این نظر و روش مدیریتی کنونی، درستتر و پیشروتر بود و حتی خرید کتاب برای کتابخانهها نیز بیشتر از کتابفروشان استانی صورت میگرفت.
نکته محوری این است که در زمانه فقر نظام توزیع و عدم شکلگیری حرفه موزعان به عنوان واسطه میان بنگاههای نشر و کتابفروشان و کاستیها در نظام فروش کتاب که به محوریت کتابفروشان صورت میگیرد، نمایشگاه کتاب تهران و استانی تا حدی موثر بوده است. اما تداوم اسطورهای و «زروانی» این روش و قالب و درهمآمیختگی هدف با روش و روش را، «هدف» دانستن، امروزه به مراحلی رسیده که آن را به روشی زیانبار برای چرخه تولید و توزیع و فروش کتاب مبدل کرده است.
نهاد «ناشر» یکی از حلقهها در زنجیره و یکی از فرآیندها در چرخه نشر تولید و توزیع و مصرف کتاب است نه تمام آن. این چرخه، با نویسندگان آغاز و با ناشر و موزع و کتابفروش و خوانندگان کتاب تکمیل میشود. در نگرش و روش عادت شده و ایستا و اسطورهگونه، وزارت فرهنگ، بیشتر و عموما خود را در قبال ناشران، اگر نگوییم فرماندهنده، مسوول میدانسته و «سیاست نشر کتاب» را به «سیاست ناشران کتاب» تقلیل داده و آنها را محور و کانون اصلی و نهایی تولید و توزیع و مصرف کتاب قلمداد میکرده است. بنابراین سیاست حمایتی نشر کتاب را به سیاست تکمحوری حمایت آشکار و نهان از ناشران تنزل داده و حتی فرصتهایی مانند تاسیس کتابفروشی و چاپخانه و لیتوگرافی و... را بیشتر به ناشران مخصوص و مشروط کرده است. تقلیل سیاست نشر کتاب به سیاست ناشران کتاب تقلیلی در پی داشته است؛ تقلیل «سیاست ملی نشر کتاب» به «سیاست خاص ناشران». سیاستهای «ملی» نشر کتاب نمیتواند به منافع خاص و یکی از نهادهای چرخه نشر کتاب، یعنی ناشران محدود و محصور و به تکمحوری بودن و اصالت دادن به منافع ناشران ترجمه شود. ناشران تک نماد و تک نماینده منافع ملی نشر کتاب نیستند اگرچه روزی چنین گواهی داده میشد و هر چند در این چرخه و زنجیره، کاروبار ناشران افزونتر است. بنابراین هر روش و ابزار و قالبی که به زیان یکی دیگر یا دیگران در این زنجیره و چرخه بینجامد، در نگاه کلان ملی، نادرست و زیانبار است. در نگاهی ملی، موفقیت و رونق بنگاههای توزیع و کتابفروشی جدای از منافع ناشران و نویسندگان نیست و زیان آنها زیان کل این چرخه و زنجیره ملی است، به خصوص آنکه حمایتهای نقطهای (فقط ناشر) در فرآیند آغازین این چرخه عموما به منافع کل و ملی این چرخه آسیب میزند اما حمایت از منافع نقطه پایانی این چرخه یعنی کتابفروشی، نه تنها به کل آن آسیب نمیزند بلکه منافع اساسی و رونق کسبوکار کلی همه را تامین میکند.
نمایشگاه کتاب تهران به خصوص نمایشگاههای استانی برای موزعان و کتابفروشان رخدادی زیانبار است و سیاست ملی نشر کتاب اقتضاء دارد که منافع کلی و ملی را فدای منافع یکی نکنیم.
تجربه فروش کتاب از طریق کتابفروشیها با تخفیف روشی است که اگر تقویت و تکمیل شود و خطاهای آن رفع گردد، بهترین گزینه موجود و جایگزین برای نمایشگاه کتاب تهران، این رخداد فرهنگی «غیرملی» است.
اما آنچه وسواس برگزاری این روش پیر و فرسوده را تقویت میکند، دو نیروی محرک است، نیروی بروکراسی قدرتمند و فراتاریخی که فراچنگ و فراسوی مدیران عالی عمل و آنها را راهبری میکند و نیز نیروی قدرتمند و شبهآیینی «نمایشی» بودن نمایشگاه که توده و انبوه چشمگیر جمعیت شرکت کننده (بیشتر تماشاگر و خریدار کافهها و دکههای در حاشیه نمایشگاه و اخلالگر خریداران کتاب) در آن، چشمها را از افق آینده به حال، از چشمانداز منافع ملی به منافع سیاسی و مدیریتی و از منظر هدف به منظر روش تنگتر و بستهتر میکند.
-
دوشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۱:۱۱:۰۶
-
۳۲ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/749902/