آریا بانو
داستانک/ نوبتی نشی
جمعه 7 ارديبهشت 1403 - 19:24:14
آریا بانو - یکی بود / یه روز داخل مترو صندلیم رو به یک پیرمرد نورانی دادم. در حقم دعا کرد و گفت: «جوان دعا می‌کنم پیر شی اما هیچ وقت نوبتی نشی.»
سوال کردم: «حاجی نوبتی دیگه چیه؟»
گفت: «فردا که از کار افتاده شدی و قدرت انجام کارهای عادی روزانه‌ات رو نداشتی، بین بچه‌هات به خاطر نگهداریت دعوا نشه که امروز نوبت من نیست و نوبت تو هست.»

http://www.banounews.ir/Fa/News/1186889/داستانک--نوبتی-نشی
بستن   چاپ