آریا بانو
یادداشت طنز/ اول مهر و طنز در دانشگاه
پنجشنبه 1 مهر 1400 - 15:11:29
آریا بانو - خبرآنلاین / یک استاد دانشگاه را تجسم کنید که معاون فنی-مهندسی یک شرکت مهندسی مشاور بزرگ است (با ده ها پرسنل و پروژه که در زیرمجموعه اش قرار دارند) و همزمان نُه دانشجوی دکترا و کارشناسی ارشد هم دارد.
این تجسم شما یک خیال نیست بلکه واقعیت است! واقعیت از این باب که خیلی محتمل است که در دانشگاههای کشورمان با افرادی برخورد کنیم که هدایت هشت-نُه دانشجوی دکترا و ارشد را به عهده دارند ولی همزمان درگیرِ کارهای یک "شرکت" هستند که امور جاری در آن شرکت (خود به تنهایی) یک نیروی تمام وقت می طلبد. سوال اینجاست که "کیفیتِ" آن پایان نامه های دکترا چه می شود؟!
سوال اینجاست که آن آقای استاد، چقدر "وقت" صرفِ دانشجویانش می کند؟
حالا دوباره تجسم خود را بکار بگیریم و یک هیات علمی را تصور کنیم که هشت یا نُه دانشجوی دکترا دارد و همزمان در تمامِ دوره های انتخابات شورای_شهر هم شرکت می کند. علاوه بر این، در هر انتخابات نظام مهندسی هم شرکت می کند. یعنی انتظار دارد هشت سال عضو شورای شهر یک کلانشهر باشد (یک مسئولیت "تمام وقت") و "همزمان" با حضور در نظام مهندسی، بر هدایت چندین پایان نامه دکترا هم نظارت کند.
این تجسم شما نیز یک تصور نیست بلکه واقعیت است!
این طنزی است که در دانشگاههای ما جریان دارد.
حال برویم به محوطه دانشگاه_ایلینوی و دقایقی در محوطه واحد Urbana-Champaign این دانشگاه قدم بزنیم (University of Illinois at Urbana-Champaign). اعضای هیات علمیِ این دانشگاه از فیلترهای متعدد و دشوار، عبور داده شده اند و پس از عبور از چندین خانِ رستم، به تدریس سرِ کلاس درس یا هدایت پایان نامۀ دانشجو، رسیده اند. ببینیم وضع آنها چگونه است:
استادی که در یکی از اتاقهای گروه مکانیک، سازه یا برق این دانشگاه نشسته، برای رسیدن به محوطۀ ایلینوی باید با هواپیما (از یکی از شهرهای آمریکا) خودش را به شیکاگو (یا ایندیاناپلیس) برساند و سپس، حدود سه ساعت رانندگی کند تا به شهری که تقریبا نصف جهرم جمعیت دارد، برسد و سپس در آن شهر کوچک (که تا نزدیکترین فرودگاه 3 ساعت فاصله دارد!) فقط و فقط بر روی کارِ آموزش و پژوهش متمرکز شود.
ممکن است گفته شود: حتما این آقا/خانم حقوقِ خوبی می گیرد که در یک محیط روستایی، به کار تولید علم مشغول می شود. بله! این حرف تا حدودی صحیح است (درباره حقوق هیات علمی قبلا در اینجا (https://t.me/solseghalam/1311) صحبت شده بود) ولی این حرف از یک جهت کاملا غلط است چرا که آن آقا یا خانمِ هیات علمی، می توانست بجای آمدن در روستای Urbana-Champaign برود در شرکتهای سلیکن ولی یا نیویورک (یا حتی شیکاگو، آتلانتا و...) و 2 تا 3 برابرِ حقوق هیات علمی را دریافت کند اما او «تصمیم گرفته» که «خود را» متمرکز بر تولید علم کند. عملا، او تصمیم گرفته که وقت، و انرژیِ ذهنی خود را به دو کارِ تدریس و پژوهش صرف کند. قطعا فردی که از ده خانِ رستمِ مصاحبه های دانشگاه ایلینوی عبور کرده، آنقدر عرضه دارد که در صنعت (یا سیاست) هم مشغول بکار شود اما او «انتخاب» کرده. او انتخاب کرده که «متمرکز» باشد.
مسالۀ «حقوق و مزایا» یک بهانه (Excuse) برای طیفِ وسیعی از اعضای هیات علمی در ایران شده که وقتِ خود را در فراب، مهاب قدس، شهرداری، وزارت صَمت، نفت و... صرف کنند. «حقوقِ کم» یک بهانه شده تا اعضای هیات علمی در چندجا مشغول به چند کار شوند و «حضور واقعی در دانشگاه» به نازل ترین سطحِ خود اُفت پیدا کند.
اول مهر است و باز متنهای پرسوز و گداز دربارۀ اهمیت علم و دانش اندوزی منتشر/فوروارد می شود، اما چه فایده وقتی که «ساختار دانشگاه» در ایران یک ساختار فکاهی (و طنزگونه) شده است؟
غایت آمالِ برخی از ما این است که فرزندمان «آنقدر توانمند» شود که همزمان با هیات علمی بودن، عضو شورای شهر هم باشد (یا معاون فنیِ شرکت مهاب قدس، فراب، سابیر و...)، و هدایت ده رسالۀ دکترا را نیز به عهده داشته باشد...
اول مهر است و من برای آیندۀ فرزند «توانمندم» چنین تصویر فکاهی و تلخی را در ذهن پرورانده ام!
نه من، که صدها و هزاران شهروند دیگر هستند که چنین تصوّر غلطی را از دانشگاه و «هیات علمی بودن» (همزمان با کار اجرایی) در ذهن دارند.
یک تفکر ضد_توسعه ای و یک نگاه شدیدا آسیب_زننده به مسیر تولید علم.
اول مهر است، و انتهای مسیر «دانش آموزیِ» فرزندان ما قرار است به چنین «دانشجویی» ختم شود.
ایرادی نیست که هیات علمی چندساعت در هفته در صنعت کار کند اما وضعیت فعلی، اسفناک است. کسی سخنی نمی گوید و فعلا قرار است که «خودِ اعضای هیات علمی دانشگاهها» ساکت ترینِ افراد دربارۀ این روند بیمار باشند.
طرف «رئیس دانشگاه» است (نه حتی رئیس دانشکده) و همزمان با سِمَت پرمشغلۀ ریاست دانشگاه، متولیِ هدایتِ 5 دانشجوی دکتراست! این چه طنزی است آخر؟
اول مهر است و این سکوت، نقطۀ تاریکِ جریان «دانش»جویی در کشور است.
وبلاگ محمدرضا اسلامی

http://www.banounews.ir/Fa/News/667730/یادداشت-طنز--اول-مهر-و-طنز-در-دانشگاه
بستن   چاپ