آریا بانو
خلاصه ای از «سمفونی مردگان»
جمعه 11 شهريور 1401 - 04:52:52
آریا بانو - آخرین خبر / سمفونی مردگان داستان زندگی خانواده‌ی اورخانی است. پدر، جابر اورخانی یک تاجر موفق است که در کاروانسرا حجره‌ی آجیل‌فروشی دارد و با همسر و چهار فرزند خود در اردبیل زندگی می‌کند.
فصل‌های سمفونی مردگان با موومان بیان شده است.
یوسف پسر بزرگ خانواده است که از نظر پدر بچه‌ی خنگی است، پس از او دوقلوها آیدا و آیدین هستند و در آخر اورهان پسر کوچک خانواده که دردانه‌ی خانواده است.
داستان در بین سال‌های 1313 تا 1355 نقل می‌شود.
در سال 1320 و در زمان جنگ جهانی دوم یوسف که هر روز از ایوان محو تماشای چتربازهاست خود تصمیم می‌گیرد پرواز کند و با چتر بزرگ و سیاه پدر از بام می‌پرد و به چیزی شبیه انسان حیوان‌نما بدل می‌شود، یک تکه گوشت مرده که مدام می‌بلعد.
پس از یوسف، آیدین است که دوست دارد ادامه تحصیل بدهد ولی پدر مخالف است و به اصرار مادر عصرها به حجره می‌رود اما اورهان که می‌خواست تنها وارث باشد به آیدین حرص می‌ورزید، حسادت می‌کرد و دوست داشت آیدین سرش به همان کتابش گرم باشد.
«سمفونی مردگان» در ادامه به قیام پیشه‌وران و هشدارهای ایاز پاسبان به پدر می‌پردازد که مبادا پسرها از مدرسه اعلامیه‌ی خطرناک بیاورند و از آن پس پدر به بازرسی دفتر و کتاب‌های آیدین می‌پردازد و از او می‌خواهد تحصیل را رها کند و کاسب شود، اما آیدین روی ادامه‌ی تحصیل پافشاری می‌کند و همین سرپیچی عصبانیت پدر را در پی دارد.
اما آیدا، دختری که به دلیل زیبایی مسحورکننده‌اش سختگیری‌های متعصبانه را همواره روی سر خود دیده است و آن‌قدر به سکوت خو گرفته بود که تقریباً فراموش شده بود و وقتی در هفده‌سالگی به عقد انوشیروان آبادانی درآمد، پدر در روز عروسی حاضر نمی‌شود و به تبریز می‌رود و حتی برای خداحافظی نمی‌آید و این ازدواج را ناموس‌دزدی می‌نامد.
بعد از رفتن آیدا به آبادان پدر بی‌حوصله می‌شود و بعد از چاپ شدن اشعار آیدین در روزنامه برآشفته می‌شود و به کمک ایاز پاسبان، استاد دلخون معلم آیدین را دستگیر و راهی تهران می‌کنند، اما آیدین همچنان مسلک‌منش به زندگی خود ادامه می‌دهد.
سمفونی مردگان در ادامه به پیشنهاد حبس کردن آیدین در زیرزمین توسط ایاز و مخالفت پدر می‌پردازد و از فکر دیگری که جابر (پدر) در سر دارد سخن به میان می‌آورد. سوزاندن زیرزمین که تمام کتب، اشعار و دست‌نوشته‌های آیدین در آنجا بود آن هم به دلیل رخ دادن کسوف و خرافه‌پرستی و منبع کفر دانستن زیرزمین توسط جابر. این‌ها سبب شد تا آیدین از خانه بیرون برود و مدت‌ها به خانه بازنگردد.
آیدین در این مدت در کارخانه‌ی چوب‌بری میرزایان ارمنی کار می‌کرد و بعد از اینکه از قصد ایاز پاسبان برای به سربازی بردنش باخبر شد در زیرزمین کلیسای کنار خانه‌ی میرزایان مخفی شد.
سورملینا برادرزاده‌ی میرزایان هر روز برای آیدین روزنامه و کتاب می‌برد و آیدین عاشق سورملینا می‌شود.
آیدین در همان دوران خبر خودسوزیِ آیدا را در روزنامه می‌خواند و پس از دو سال به خانه برمی‌گردد، یک سال پس از فوت آیدا، پدر نیز می‌میرد اما وصیت می‌کند که باید همه چیز میان آیدین و اورهان تقسیم شود.
اینجاست که «سمفونی مردگان» درگیریِ دو برادر را به تصویر می‌کشد.
اورهان به آیدین مغز چلچله می‌خوراند و او را دیوانه می‌کند.
مادر پس از دیوانه شدن آیدین می‌میرد و اورهان از پس نگهداری یوسف برنمی‌آید و با زدن سنگ به سر یوسف، او را می‌کشد و بعد از اینکه به علت عقیم بودن، دختر آیدین را تهدیدی برای ارث و میراث خود می‌بیند درصدد یافتن آیدین برمی‌آید تا مشکلات را حل کند.
آیدینی که بعد از مرگ سورملینا اوضاعش وخیم‌تر شده است. اورهان در مسیر یافتن او در بیابان پیرمردی را می‌بیند که در شمایلِ عزرائیل است.
روح اورهان از بدنش جدا می‌شود و خود را در قالب گرگ‌هایی درنده می‌بیند و بر اثر برف و سرمای شدید به حالت مسخ‌شده باقی می‌ماند.
منبع: سایت ویرگول

http://www.banounews.ir/Fa/News/773164/خلاصه-ای-از-«سمفونی-مردگان»
بستن   چاپ