آریا بانو - آخرین خبر / در قطر و بقیه کشورهای عربی متمول کار را دیگران! انجام میدهند. کسانی که از جغرافیای دیگر عالم آمدهاند. اینجا بیشتر از هند و نپال و بنگلادش و پاکستان هستند و آفریقا. شاید اغراق نباشد اگر بگویم انگلیسی با لهجه هندی در قطر بیشتر به گوشمان خورده تا عربی. از چند نفرشان پرسیدم راضی هستند یا نه، همه جوابشان مثبت بود، هم آن مهندس پتروشیمی پاکستانی که کار خوبی داشت و هم کارگر نپالی که بار میبرد. لابد دستمزد بهتری دارند از کشور خودشان. گمانم مهمتر از دستمزد، امید و رویای بیشتری دارند برای آینده، روی گذشتهشان خط کشیدهاند، حال و جوانیشان را میفروشند تا آیندهای که نیامده را بخرند. معامله عجیبی است.
اینها شهروند نیستند، در دورههای زمانی کوتاه اقامت کاریشان تمدید میشود. قدیم باید کفیل میداشتند الان انگار تحت قیمومیت شرکتهای خدماتی هستند.
راستش را بخواهید قبلترها فکر میکردم این روش زندگی صحیح نیست. انگار با آزادی انسانها منافات دارد. اما واقعیت این است که من از منظر آن کارگر به ماجرا نگاه نمیکردم. آن کارگر در زندگی بیش از آنکه به آزادی و برابری احتیاج داشته باشد به معیشت نیاز دارد. شاید این تعامل اگر
سالم باشد به نفع آن شهروند درجه دو هم باشد. تعامل
سالم یعنی امکان تغییر این درجه شهروندی وجود داشته باشد ، هم در قوانین ارباب و هم در ذهن کارگر. چیزی که در هیچ کدام نیست. نه قطری در قوانینش مسیر اقامت دائم دارد و نه آن کارگر به فکر ارتقا خودش است. شاید به همین دلیل عربها از مردمی بیشتر به کار میگیرند که از نظر
فرهنگی مطیعتر هستند و پس معلوم است جای نیروی
ایرانی در پازل توسعه قطر خالی است.
از روز اول که آمدم قطر فکر میکردم مترو برای دوحه به چه کار میآید، مردم قطر همه ماشین دارند و شهر ترافیک روانی دارد. این چند روز فهمیدم به غیر ما که تا چند روز دیگر خواهیم رفت همان شهروندان درجه دو از مترو استفاده میکنند و از زیر زمین جابجا میشوند.
قطریها مترو را لازم دارند که این درجه دوها حتی روی زمین و توی خیابانها هم کمتر دیده شوند.