آریا بانو
برگی از تاریخ/ دوران امیرکبیر؛ از تهدید قمه‌کشان تا ساختن پاسگاه
جمعه 23 دي 1401 - 09:50:28
آریا بانو - ایرنا / محمدتقی خان فراهانی معروف به امیر کبیر نخستین صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار است. امیر در مدت صدارات کوتاه 3 ساله خود منشا اقدامات اصلاحی رادیکالی شد که نام او را در تاریخ ایران ماندگار کرد.
امیرکبیر در 19 دی 1185 خورشیدی در روستای نوقند فراهان از توابع اراک پا به دنیا گذاشت. پدر او کربلایی قربان، جزو خدمتکاران قائم مقام اول یعنی میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ بود و بعدها در پیش قائم مقام ثانی ناظر آشپزخانه و در پیری حاجب و دربان او شد. مادر امیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی کرد و مرگ هر دو فرزندش محمدتقی و محمدحسن را دید.
امیر از همان کودکی و نوجوانی استعداد فراوانی از خود نشان داد. طوری که قائم مقام فراهانی درباره او می‌گوید: حقیقت من به کربلایی قربان حسادت می‌برم و بر پسرش می‌ترسم. این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می‌گذارد.
سال ها بعد هم رابرت واتسون مورخ مشهور درباره امیرکبیر نوشت: در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان در تاریخ جدید ثبت شده است، میرزا تقی خان امیرکبیر بی همتاست. دیوجانس روز روشن با چراغ در پی او می‌گشت. به حقیقت سزاوار است گه به عنوان اشرف مخوقات به شمار آید. بزرگوار مردی بود.
امیر در عمر کوته صدارت خود اقدامات بزرگی برای اصلاح امور کشور انجام داد. گزارش زیر تنها به اقدامات امیر در تامین امنیت کشور می‌پردازد:
ناامنی وجوه و عناصر مختلف دارد از جنگ داخلی گرفته تا خودسری یاغی، ظلم حاکم، جور محصل مالیات، زورگویی سپاهی، بی عدالتی دیوانخانه و هر عارضه دیگری که موجب نفی حقوق آدمی در دولت بی قانون شود به ناایمنی اجتماعی می‌انجامد.
شهرها ناظر هرزگی‌های الواط و اشرار
قبل از امیرکبیر، هرزگی و قمه کشی و لوطی بازی در شهرها رواج داشت. مردم در امان نبودند، خاصه در دولت حاجی میرزا آقاسی از این وضع به ستوه آمده بودند. شگفت این که خود دولت زمینه ایجاد ناامنی را فراهم می کرد.
در کتاب صدرالتواریخ نوشته شده است: حاجی آقاسی سربازان فوج ماکویی را که به خود اختصاص داده و آنها را چنان مسلط کرده بود که صریحا شب ها چراغ روشن می‌کردند و به خانه‌ها به دزدی می‌رفتند.
صاحب خانه می‌دید و جرات دم زدن نداشت و این ترکان ماکویی مست می‌شدند، زن بیچاره و بچه بی صاحبی را می‌دیدند، می‌بردند. غروب که می‌شد هیچ زن و بچه ای جرات بیرون شدن از خانه نداشت. سایر الواط هم به اسم آنها فرصت را غنیمت شمرده و مرتکب شرارت ها می‌شدند.
همین معنا در گزارش جاستین شیل (وزیر مختار بریتانیا در ایران در دوره امیرکبیر) منعکس است و او راجع به زمان پیش از امیرکبیر می‌نویسد: سربازان در تجاوز نسبت به مردم، به اعمال شریرانه ای مرتکب می‌شدند.
واتسون هم می نویسد: حمام های عمومی صحنه هرزگی‌های آشکار بود .
شهرهای دیگر را نیز باید به همین ماخد قیاس کرد، خاصه اصفهان که اهالی از دست اشرار و الواط به جان آمده بودند.
تهدید قمه‌کشان توسط امیر
با آمدن و اقدامات امیر کبیر اما همه این تبه کاری ها برافتاد و مردم امن و امانی یافتند. واتسون می نویسد: میرزاتقی خان در مبارزه علیه فساد اخلاقی که در طبع هموطنانش ریشه دوانده و متاسفانه بدان انگشت نما گشته اند تاملی نکرد. کسانی را که هرزگی در گرمابه‌ها را وسلیه سودجویی خویش قرار داده بودند، تنبیه نمود واین پلیدی ها را نابود ساخت.
ناصرالدین شاه قاجار پس از شکار گراز
صدر التواریخ هم می‌آورد: جوانان تهران قمه می بستند و در بازار شرارت و بسی مردم را زخمی می کردند. در مجلسی ذکر شد خوب است قدغن شود که کسی آلات حرب با خود برندارد تا شرارت نکند. اما امیر گفت: هر که خواهد قمه ببندد اما آن‌که تیغ از غلاف بیرون آورد که خواهد بود؟ پس از این قاطعیت امیر اگر نزاعی هم در شهر می‌شد دیگر کسی جرات تیغ از نیام کشیدن نداشت. پس مردم قمه بستن را ترک گفتند و به تدریج ملایمت طبع و سلامت نفس را اختیار کردند.
سیزده بدرهای پاک شده از شرارت
گزارش وزیر مختار انگلیس نیز تاییدی بر همین معانی است: رویه عادلانه و درستی که برقرار گشته اگر خوی سپاهیان را نیز تغییر نداده باشد، دست کم بر رفتارشان موثر افتاده است. پیش از این هر روز بین سربازان و مردم منازعه و داد و بیداد برپا می‌شد و به خونریزی می‌کشید و سربازان در تجاوز نسبت به مردم اغلب اعمال زشت مرتکب می‌شدند اما حالا نظم صحیحی وجود دارد و مردم در ایمنی و پناه به سر می‌برند.
در نامه‌های روزانه امیر نیز به این حقیقت برمی‌خوریم. یک جا راجع به روز سیزده نوروز به ناصرالدین شاه می‌نویسد: در زمان سابق در این سیزده، حتما یکی دو قتل و هرزگی زیاد می‌شد. اما امروز از فضل خدا ذره ای هرزگی نشد. امیر در کاغذی دیگر می‌گوید: بلی، امروز از مرحمت قبله عالم، سیزدهم بی جنگ و دعوا گذشت. اما آنی چشم از روی مردم و شهر برنداشتم.
الاغ گمشده
با سنجیدن تضادهای عینی بین دوره امیرکبیر و دوران قبل از اوست که می توان پی به واقعیت آنچه امیر کرد برد. جایی می‌خوانیم: یک راس گاومیشی که حاج میرزا آقاسی داشت همیشه آزاد بود. آن از بام تا شام آزادامه در بازار می‌گشت. به هر دکانی که می‌رسید اذیتی می‌کرد. مخصوصا به دکان شیرینی فروشی که می‌رسید مقدار کثیری شیرینی می‌خورد و حلواها را به زمین می‌ریخت. همچنین کوزه ماست بقال و کفه برنج و کوزه روغن و تغار پنیر او را می‌شکست و قدری میوه جات او را می‌خورد و می‌رفت. صاحب دکان می‌ایستاد و نگاه حسرت آمیز می‌کرد و جرات آن را نداشت که گاومیش را دفع و حفظ مال کند.
اما حالا تحت نظام امیر می بینیم: قشون دارالخلافه تهران در کمال نظم و حساب هستند. چنانچه در هفته گذشته یکی از سربازان مراغه یک راس الاغ را در صحرا پیدا کرد. عوض این که صاحب مال باید در جست و جو باشد، سرباز مزبور، جارچی به شهر فرستاده بود که هر کس الاغ گم کرده باشد بیاید و نشان او را داده و بگیرد. تا این که صاحب مال پیدا شد و مال خود را بگرفت.
تاسیس صدها پاسگاه
مسوولیت امنیت شهرها به قراولخانه ها ( پاسگاه ها) سپرده شد. در شهرها قراولخانه بنا کردند. در محله های تهران چهل قراولخانه، در مشهد سی تا، در شیراز بیست و پنج تا و در دیگر شهرها به همین تناسب قراولخانه ایجاد شد. قراولان جملگی از سربازان بودند و تحت نظر کلانتر شهرها خدمت می‌کردند. داستان‌های شگفت‌انگیزی از رفتار قراولان در پاسداری نظم و امنیت شهرها در همان زمان نوشته‌اند.
به واسطه مجموعه این تدابیر، امنیت تازه ای در کشور ایجاد شد و به برکت آن نه تنها کسب و کار مردم رونق گرفت و تجارت پیشرفت یافت، بلکه خانوارها و عشایر سرحدات که از ناایمنی و جور کارگزاران دولت از ایران کوچ کرده بودند به خانه و زمین و خانه خود برگشتند. از همه با معنی تر اینکه ترکمانان راهزن نیر آدم شدند و راه و رسم تازه ای پیش گرفتند.
اصلاح رفتار راهزنان
ترکمانان دزد مزاج که تا دیروز شتر را با بارش می‌بردند و آدمیزاد می‌دزدیدند و برده وار می‌فروختند، حالا به مردمی و مدنیت گراییده، همان اسیران را پس می‌فرستادند. و حتی اکر مالی از اردو در صحرای ترکمانان گم شود، ترکمانان آن را پیدا کرده و می‌آوردند و در اردو جار می‌زنند و به صاحبش می‌رسانند.
این نظم تنها زاده ترس آنها از دولت امیر کبیر نبود. دولت ترکمانان را به کارهای عمرانی واداشت. با بستن سدی بر رود گرگان، وسیله پیشرفت کشاورزی آن منطقه را فراهم کرد و با تشویقی که از ریش سفیدان ترکمان به عمل آورد آنها را به مدنیت هدایت کرد.
شیل می‌نویسد: راه‌ها که تا به حال پر از دسته دزدان بود از وجود آنها پاک شد. کاروانان آسوده خاطر از هر گزندی به مقصد خویش روانند، تجارت که پیش از این تقریبا از بین رفته بود رونق گرفته و فعالیت تازه ای مشهود است.
منبع: امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، با اندکی ویرایش لفظی

http://www.banounews.ir/Fa/News/805381/برگی-از-تاریخ--دوران-امیرکبیر؛-از-تهدید-قمه‌کشان-تا-ساختن-پاسگاه
بستن   چاپ