آریا بانو
«آه سرد»؛ اینجا حرف‌زدن خیلی سخته!
پنجشنبه 13 بهمن 1401 - 18:24:14
آریا بانو - ایرنا / سینما، چه چیز را به یاد ما می آورد؟ مگر جز این است که باید ما را به ما نشان دهد و آینه ای دائما محدب و مقعر در برابرمان باشد؟ شاید فیلم «آه سرد» برای این کار، تلاش کرده است.
ناهید صدیق با نخستین فیلم بلندش، نشان داده است که جسور است و حرف دارد برای گفتن. البته مشکلی که سال ها سینمای ایران دست در گریبان اش دارد، وجود تخم لقی به نام «سینمای جشنواره ای» است. این گزاره، فیلم موردنظر را خاص و کم مخاطب معرفی می کند و از دسترسی عموم به آن، برحذر می داردش. در مورد فیلم «آه سرد» نیز، همین پیشوند منحوس، قابل چسباندن است. در حالی که فیلم های این چنین، بیشتر به کار جامعه می آید و جریان اندیشه را در آن، دائما برقرار می کند.
«آه سرد» با اینکه پرسوناژهایش، کم حرف اند اما درباره آن می شود بسیار سخن گفت و تحلیل های مختلفی ارائه کرد. داستان یک مرد جوان و مرد پیر است که در یک کوهستان پربرف، سوار بر یک خودرو هستند. ماجرایی قدیمی بین آنان وجود دارد که چالش اصلی داستان را شکل می دهد.
مرد جوان که راننده خودرو است، «بهار» نام دارد و در زمستان کوهستانی که انتهایش بن بست است، می راند. چیزی نمی خورد. کم می گوید. عاصی و عصبی است. پیرمرد، تنها رابطه اش با دنیای آدم ها، سیگارهایی است که پشت هم می کشد و هیچ نمی خورد و هیچ نمی نوشد. اهل تمکین است و سر به راه. در مواجهه با مرد بنزین فروش، معلوم می شود که هیچ پولی ندارد و ساعت اش را به جای بنزین ریخته، به او می دهد. یعنی زمان هم دیگر برای او اهمیت ندارد.
کلاف تعلیق تا آخرین دقایق فیلم آرام آرام باز می شود. پلان های طولانی، مخاطب را به انتظار دعوت می کند. سپس به اندیشه و تحلیل.
اما فیلم در سه صحنه، با بهره مندی از نمادها و معناهای جاری در جامعه، بیانیه اش را صادر می کند. نخست آنجا که دو نوجوان در راه مانده، سوار بر خودرو می شوند. موتورسیکلت شان که نمادی از حرکت و رونق است، خراب شده. نمای بسته دوربین که داخل خودرو را نشان می دهد، شامل راننده جوان در سمت چپ و دو نوجوان در وسط و سمت راست تصویر را نشان می دهد. پیرمرد هم در محل حمل بار در پشت ماشین نشسته است. راننده با به چالش کشیدن نظر کوتاه نوجوان، صحنه ای نمادین خلق می کند. نوجوانی که در وسط نشسته است، مردد است و گیر افتاده در یک برزخ. اما نوجوانی که در سمت راست صحنه نشسته است، صریح است و مطمئن. راننده هم که در سمت چپ صحنه است، خود را آدمی بد معرفی می کند.
یا در جایی که تراکتور، جاده برف گرفته از باز می کند، یکی از راننده ها، به سراغ شخصیت های اصلی می آید و از آنان چای و سیگار می خواهد. مرد راننده می گوید که هیچ چیز ندارد. پیرمرد در همصحبتی کوتاه با او، این دیالوگ که اساس داستان است را نمایان می کند: «حرف زدن خیلی سخته». مرد برفروب هم تاکید می کند پدرش توسط حادثه بهمن کشته شده است.
صحنه سوم نیز، اوج تعامل پرسوناژهای اصلی و هویدا شدن ماجرا است. یک کافه بین راهی که نه بنزین دارد و نه آنتن موبایل در آن برقرار است. دو مرد در آن هستند که مرد جوان، «ایمان» نام دارد که می خواهد به صورت قاچاقی از مرز خارج شود اما پر از تردید است.
«آه سرد» داستان آدم های مسخ شده در جامعه ای یخ زده و به بن بست رسیده است. شخصیت «مادر» در این فیلم که هیچگاه نخواهیم دیدش، می تواند نمادی از مام وطن باشد.
ناهید صدیق با دست گذاشتن بر این سوژه که پر از نماد و بسیار قابل تاویل است، خود را در معرض چالشی جدی با مخاطب قرار داده که این خود نشان از جسارت و خلاقیت او دارد. هیچ زنی در فیلم حضور ندارد اما سوژه اصلی، یک زن است. رضا محقق هم در مقام تهیه کننده، همچنان بر مدار تولید فیلم هایی است که گیشه به آنان نامهربانی کرده یا نامهربانی خواهد کرد. اما این پایمردی در تولید فیلم های اندیشه ساز، غنیمتی است که می باید پاسداری اش کرد. البته نباید از فیلمبرداری درست، آن هم در هوایی که قطعا چندین درجه زیرصفر بوده، به سادگی گذر کنیم. کار مسعود امینی تیرانی در این پروژه، سخت اما سربلندانه بوده است. «آه سرد» فیلمی است که باید برای اندیشیدن، ببینیم اش.

http://www.banounews.ir/Fa/News/821654/«آه-سرد»؛-اینجا-حرف‌زدن-خیلی-سخته!
بستن   چاپ