آریا بانو - ایسنا / 100 متر مانده به مرز این خلبان را به داخل یک دفتر راهنمایی کردند. در آنجا خبرنگاران صلیب سرخ سوالاتی کردند و او پاسخ آنها را داد. یکی از کارشناسان صلیب سرخ به او گفت: میخواهیم یک گفتوگوی خصوصی داشته باشیم. حسین گفت: بپرسید! او گفت: میخواهی به هر کشوری که دوست داری پناهنده بشوی؟ ما از لحاظ مادی و سیاسی تو را تأمین و حمایت میکنیم. صدام حسین رئیسجمهور عراق که به عنوان دیکتاتوری خشن و بیرحم، شهرت جهانی پیدا کرده بود، در عین حال فردی ماجراجو و جاهطلب و به دنبال موقعیتهای مناسب برای کسب قدرت بیشتر بود. وی در مدت کوتاهی توانست حزب بعث را سازماندهی کرده و ارتش عراق را به صورت منسجم درآورد. صدام با تصفیههای خونین که در داخل کشور انجام داد، کلیه رقبای خود را برای جایگزینی حکومت از بین برد و ارتش عراق را نیز از عناصر به اصطلاح مشکوک تصفیه کرد. صدام این دغدغه را داشت که جاودانه شود. یک جای استثنایی در آن به خود اختصاص دهد؛ حتی اگر شده از طریق بد وارد تاریخ شود. عمرالعلی که در سالهای دهه 50 و 60 شمسی به عنوان سفیر عراق در کشورهای اسکاندیناوی و سپس اسپانیا منصوب و بعد از آن به عنوان نماینده دائم عراق در سازمان ملل متحد تعیین شد. او تا می1982 در همین سمت بود و در این تاریخ در اعتراض به جنگ ایران و عراق استعفا کرد و تبدیل به یکی از مخالفان رژیم صدام شد. او معتقد است که صدام تصور میکرد در برابرش یک فرصت تاریخی برای ادب کردن ایران که در شرایط درگیریهای داخلی و انهدام ارتش بود، وجود دارد. صدام میخواست پیش از آنکه حکومت جدید ایران قدرت بگیرد با آن تسویه حساب تاریخی کند. همچنان که ثابت شد جنگ با ایران در نظر صدام فرصتی بود برای معرفی عراق نیرومند به عنوان بازیگر تعیینکننده در منطقه و معرفی صدام به عنوان نیرومندترین بازیگر منطقه. همچنین نزار عبدالکریم الخزرجی، فرمانده سپاه یکم و سپاه هفتم ارتش عراق و فرمانده ستاد مشترک ارتش عراق در زمان هشت سال جنگ با ایران بود هم در باره رفتار عقدهای صدام معتقد است: «شب و روزش با این عقده همراه بود. شاید معتقد بود که از زمان صلاحالدین ایوبی تا آن زمان، بزرگترین رهبر [ی است که ظاهر] شده. صدام این عقده را داشت که قهرمان امت [عرب] شود. این دغدغه را داشت که جاودانه شود. یک جای استثنایی در آن به خود اختصاص دهد؛ حتی اگر شده از طریق بد وارد تاریخ شود. کسانی که صدام را میشناسند میدانند که او رهبران عادی را قبول نداشت. آنها را کسانی میدانست که در زندگی کشورها و ملتهایشان به صورت گذری میآیند و میروند.»