نگاهی به سریال «گردنزنی»؛ خردهجنایتهای عروس و دامادی
فرهنگی هنری
بزرگنمايي:
آریا بانو - آخرین خبر / سریال «گردنزنی» از معدود آثار پلیسی-جنایی ایرانی است که با نمایش صریح خشونت، دنیای تاریک جرم و جنایت را واقعیتر از همیشه به تصویر کشیده و با اقتباس از پروندههای جنایی واقعی، سعی کرده تا به زیر پوست خونین این جرمها برود.
بهگزارش فیلمنت نیوز، سامان سالور در سریال «گردنزنی» یک اثر جنایی با خشونت بالا و صریح که در دنیای سینمایی ایران کمنظیر است ارائه کرده؛ سریالی که گفته میشود بر اساس یک سری پرونده جنایی واقعی بوده و شاخ و برگهایی به آن داده شده تا با داستان جذابتری روبرو باشیم. «گردنزنی» تاکنون سه قسمت مهمان خانهها بوده و در این سه قسمت تقریباً تکلیف خود را مشخص کرده است: یک سریال جنایی بزرگسال که قرار است داستانی پیچیده را روایت کند.
گفته میشود نویسنده سریال «گردن زنی» برای نوشتن این سریال از چند پرونده جنایی بسیار معروف الهام گرفته که مهمترین آن به پرونده کشته شدن نازنین و بهزاد در سال 1397 برمیگردد. در آن سال زوج جوانی به نام نازنین و بهزاد به شکل وحشیانهای در شب عروسیشان به قتل رسیدند. اقتباس از پروندههای جنایی موضوعی است که سالها پیش توسط احمد محققی در دنیای ادبیات فارسی رایج شد و حالا چند سالی است که پای آن به سینما هم کشیده شده است. واقعیت اینست که اقتباس از این ماجراها در دنیا همیشه مرسوم بوده و ترند شدن آن در سینمای ایران با اینکه دیر رخ داده اما حال و هوای هیجانانگیزی به آثار جنایی داده و کیفیت این آثار را یک سر و گردن افزایش داده است. بیبدن، علفزار، متری شش و نیم و… تنها چند مورد از این اقتباسها و نیمهاقتباسها هستند که جملگی در بین آثار خوبی سینمای کشورمان قرار دارند.
اقتباسهای این چنینی نشان میدهد پروندههای قضایی چه منبع خوبی برای ساخت فیلم و سریال هستند و فیلمنامهنویسان ایرانی با منبعی ارزشمند روبرو هستند که اگر درست به سراغ آنها بروند به فیلمنامهای قوی دست پیدا میکنند و از آن مهمتر این سکان هدایت تبدیل فیلمنامه به یک اثر سینمایی است که باید در دست افراد کاردرست باشد تا خروجی کار تبدیل به یک اثر درخور توجه باشد. سامان سالور با سینمایی جنایی چندان غریبه نیست البته «گردنزنی» اولین ورود جدی او به این ژانر بوده است و توانسته با سبک کارگردانی خاصی که دارد، «گردنزنی» را تبدیل به اثری کند که در جای جای آن امضای سالور باشد.
سریال «گردنزنی» اگر قرار بود در محیطی مثل صدا و سیما درست و پخش شود، قطعاً نمیتوانست به محبوبیت و کیفیت فعلی خود برسد. پلتفرمهای اینترنتی نظیر فیلمنت توانستند فضایی بازتر برای پخش این سریالها دست و پا و کاری کنند تا شاهد تصاویری باشیم که در حالت عادی از تلویزیون ملی پخش نمیشود. «گردنزنی» با نمایی از یک عروسی شروع میشود، یک عروسی جذاب و لوکس که با فیلمبرداری بینظیر و نورپردازی دقیق یک جلوه بصری خارقالعاده را پدید آورده است. طراحی صحنه و لباس نکته مهمی است که در تمامی سکانسهای «گردنزنی» مشاهده میشود.
داستان «گردنزنی» از پوسترها و تیزرهای قبل از نمایش هم تقریباً مشخص بود: در شب عروسی یک زوج جوان، مردی برای تسویه حساب با داماد، وارد خانه این زوج میشود و عروس و داماد را میکشد و از آنسو به دلارهای بسیار زیاد داخل گاوصندوق این زوج هم دستبرد میزند؛ موضوعی که بودار است و باید در ادامه سریال دید که قصد و نیت این فرد از دزدیدن دلارها دقیقاً چه بوده است. با توجه به ریتم تندی که از سریال در دو قسمت اول شاهد بودیم، میتوان امیدوار بود که این ریتم در بقیه اپیزودها هم رعایت شود هرچند در قسمت سوم ترمز شدیدی به این ریتم سریع وارد شده و حالا در فاز کند بودن داستان هستیم، بهنظر میرسد کارگردان قصد دارد یکی دو قسمتی را با یک روند آهستهتر، به شخصیتپردازی دقیقتر و بهتر شخصیتها که جزو ضعفهای «گردنزنی» محسوب میشود و در ادامه بیشتر به آن اشاره میکنیم، بپردازد.
«گردنزنی» مانند بسیاری از سریالهای این چند سال اخیر در پلتفرمها، وارد دنیاهایی میشود که در زندگی عادی مردم رویت نمیشود. مبارزات خیابانی زیرزمینی که شبیه به دنیای فایتکلاب فینچر است در زیر پوست شهر تهران بهاین شکل برگزار نمیشود. با این حال نباید فراموش کنیم که با یک اثر سنیمایی روبرو هستیم و قرار نیست که در یک سریال با دنیای رئال سر و کار داشته باشیم. فضاسازی که گردنزنی میکند تمامی این صحنههای اغراقآمیز و دور از ذهن را تبدیل به تصاویری باورپذیر میکند و کارگردان میتواند جهان سینمایی خودش را خلق کند. ما با یک دنیای سیاه و تیره روبرو هستیم که در آن مبارزات زیرزمینی وجود دارد و خلافکارها و اراذل و اوباش، دنیای خاص و منحصر به فرد خود را دارند. این جهانسازی در برخی سریالها درست از آب درمیآید و در برخی سریال با نقص همراه است و خوشبختانه در «گردنزنی» تصویر آن باورپذیر به نمایش در آمده است.
سامان سالور در «گردنزنی» جهانی ساخته که شبیه به فیلمهای پلیسی رایج
ایرانی نیست، بازرس و معاونینش در اینجا هیچ رنگ و بویی از نیروی انتظامی و پاسگاه ندارند و شبیه به بازرسهای خصوصی هستند که در آثار هالیوودی شاهد آن هستیم. نه خبری از
لباس مرسوم پلیس است و نه خبری از ماشینهای نهادهای انتظامی و قضایی. همهچیز شبیه به یک نمایشنامه جنایی خارجی بهتصویر کشیده شده و همین موضوع باعث شده تا دست کارگردان در روایت قصه خودش بازتر باشد. پلیس و قهرمان قصه میتواند عاشق مقتول باشد و در این راه احساسات شخصی خودش را وسط بگذارد بدون آنکه قرار باشد این اثر جنایی تبدیل به یک نمایش میهنپرستانه و خدمت به دولت و خلق و… باشد. یک اثر پلیسی خالص که همانطور که گفته شد با دنیای واقعی ما همخوانی ندارد اما این حال و هوای هالیوودی بودن اثر و بومیسازی کردن آن، فضای تازه و جدیدی در سریالسازی است که بیشتر به مخاطب امروزی میچسبد.
«گردنزنی» پر از شخصیت و کاراکتر است و در این سه قسمت امکان پرداخت به تک تک انی شخصیتها میسر نبوده، درواقع بهنظر میرسد قرار نیست با بیشتر آنها چندان آشنا شویم. شخصیتپردازی ضعیف برخی کاراکترها جزو نقاط ضعف «گردنزنی» تا به اینجای کار به حساب میآید. «گردنزنی» پر از ستارگان دنیای
سینما است و در بیشتر سکانسهای آن ما شاهد چندین
بازیگر قوی روی صفحه تلویزیون هستیم اما این تیم بازیگری خارقالعاده چندان با یکدیگر جفت و جور نشدند. بازیگران در حباب فردی خود بازی میکنند و شیمی درستی بین آنها شکل نگرفته است. بازی مصنوعی که از اکثر بازیگران دیده میشود باعث شده که نقصهای شخصیتپردازی کاراکترها بیشتر دیده شود. بهنظر میرسد این مشکل میتواند طی پخش قسمتهای آتی مجموعه و با پرداخت دقیقتر به کاراکترها، کمرنگتر شود و میتوان امیدوار بود که گروه بازیگری نیز با پیشروی در کار، شیمی قویتری را در خود ایجاد کند.
آرش پارساپور
-
سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۹:۱۵:۰۸
-
۳۴ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1281524/