پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴
روانشناسی

فال و فریب؛ روان شناسی یک بازار کهنه

فال و فریب؛ روان شناسی یک بازار کهنه
آریا بانو - خراسان / در سالروز درگذشت نوستراداموس، معروف‌ترین پیشگوی تاریخ، سراغ پاسخ به این سوالات رفتیم که آیا باور به پیشگویی بازتاب هراس ما از آینده‌ است یا نشانه بحران ...
  بزرگنمايي:

آریا بانو - خراسان / در سالروز درگذشت نوستراداموس، معروف‌ترین پیشگوی تاریخ، سراغ پاسخ به این سوالات رفتیم که آیا باور به پیشگویی بازتاب هراس ما از آینده‌ است یا نشانه بحران معنای جمعی؟ چرا در روزگاری که اطلاعات و علم در دسترس‌اند، هنوز افراد بسیاری دنبال فالگیرها و پیشگوها می‌روند؟ و... 
در کمال تعجب حتی در دنیای امروز، نامی چون مانند نوستراداموس همچنان بر سر زبان‌هاست؛ پیشگویی که قرن‌ها پیش زندگی می‌کرد اما تأثیرش هنوز در شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌ها و حتی محافل خانوادگی احساس می‌شود. هنوز هرکس اتفاقی را درست پیش‌بینی می‌کند به‌او می‌گوییم: «عجب نوستراداموسی هستی». عجیب این‌که با وجود پیشرفت‌های علمی و فراگیری اطلاعات، میل به دانستن آینده هنوز از میان نرفته است. چرا بعد از قرن‌ها، هنوز افراد زیادی سراغ پیشگوها و فال‌گیرها می‌روند؟ پرونده حاضر، به بهانه سالروز درگذشت نوستراداموس، زمینه‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختیِ گرایش مردم به پیشگویی را بررسی می‌کند و با نگاهی انتقادی، ابعاد اجتماعی و پیامدهای این پدیده را آشکار می‌سازد. این پرونده تلاشی است برای یافتن پاسخی تحلیلی و علمی به پرسش‌هایی درباره چرایی شهرت پیشگوها، دلیل علاقه جوامع به آن‌ها و ابعاد این موضوع در جامعه امروز.
مهندسی ذهن
به سبک نوستراداموس
شهرت پیشگوهایی مثل نوستراداموس، تنها حاصل ادعاهای عجیب یا پیش‌بینی‌های خارق‌العاده نبود؛ بلکه نتیجه استفاده ماهرانه از ابزارها و ترفندهایی است که ذهن مخاطب را مجذوب و تسلیم می‌کند. نخستین و شاید مهم‌ترین فن این افراد، تولید رمز و راز و پوشاندن پیام‌ها در قالبی مبهم و چندپهلو است؛ عباراتی که دامنه تفسیرشان باز است و هر کس می‌تواند آن‌ها را متناسب با دغدغه‌ها و رویدادهای روز اطراف خود معنا کند. پیشگوها معمولاً با اتکا به وضعیت‌های ناواضح و استفاده از کلمات یا سناریوهای کلی، پیش‌بینی‌هایی را مطرح می‌کنند که به نظر دقیق و شگفت‌انگیز می‌رسند، اما در واقع مثل لباس‌هایی‌اند که به تن هر موقعیتی می‌توان پوشاند. غیر از این نظریه اعداد بزرگ که توسط پژوهشگران علوم شناختی مطرح شده است، بیان می‌کند که اگر کسی تعداد زیادی ادعا یا پیش‌بینی مختلف مطرح کند، به‌طور تصادفی برخی از آن‌ها درست درمی‌آید و همین موارد درست، دستمایه عظیم‌تری برای شهرت آن فرد می‌شود. پس زبان رمزآلود، اشاره‌های ضمنی، حجم زیاد پیشگویی و در نهایت بازگذاشتن میدان تفسیر برای مخاطب، از جمله وجوه مشترک اغلب پیشگوهاست. آن‌ها با ملایمت، مسیر را برای مشارکت تخیل مخاطب هموار می‌کنند تا هر کس چیزی شبیه به نیاز یا باور خود از گفته‌شان برداشت کند؛ و این راز ماندگاری شهرت‌شان است.

آریا بانو


بازار
توهم آرامش
چرا دنبال پیشگویی می‌رویم؟
نیاز انسان به قطعیت و دانستنِ آنچه پیش روست، بخشی جدایی‌ناپذیر از روان هر فرد است. دغدغه برای آینده، از عادی‌ترین اشکال نگرانی است و همین ترس از ناشناخته‌ها، افراد زیادی را به سمت جست‌وجوی پاسخ نزد پیشگوها می‌کشاند. احساس ناامنی، بحران‌های روانی و اضطراب درباره آینده، بستری مهیا برای پذیرش پیشگویی حتی گر بی‌پایه و مبهم باشد فراهم می‌کند. در این میان، چند خطای رایج ذهنی به کمک پیشگوها می‌آید: نخست، پدیده «سوگیری تاییدی» است؛ افراد عمدتاً به دنبال نشانه‌هایی هستند که باور یا نگرانی قبلی‌شان را تأیید کند، حتی اگر اطلاعات ضدونقیض در دسترس باشد. دوم، «توهم کنترل» است؛ تکیه بر پیشگویی، به فرد این احساس ساختگی را می‌دهد که می‌تواند مسیری از آینده را پیش‌بینی یا مهار کند تا آرام‌تر شود. سوم، ترکیبی از انواع «خطاهای شناختی» همچون حساسیت بیش از حد به یک اتفاق درست و بی‌توجهی به خطاهای پیشگو است. تحقیقات نشان داده، افرادی که سطح مطالعه و سواد پایین‌تر و از طرفی اعتماد به نفس کمتری دارند، بیش از سایرین سراغ پیشگویی یا فال‌گیری می‌روند؛ چرا که چنین باورهایی، به ظاهر بخشی از نگرانی‌ها را برطرف می‌کند. در واقع اقبال ما به پیشگویی و فال‌گیری به‌خاطر حقیقت نیست و فقط برای آن است که روان‌مان را با توهم کنترل شرایط آرام کنیم.
چرا جامعه تشنه وعده‌های مبهم است؟
در هرجامعه‌ای که با بحران‌های فرهنگی، فشارهای اقتصادی، و چالش‌های اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند، گرایش عمومی به سوی پیشگویی و فال‌گیری موضوعی تصادفی نیست؛ بلکه بازتابی عمیق از نیاز جمعی به آرامش و امید در دوران تلاطم است. هر زمان که اعتماد اجتماعی کاهش می‌یابد و آینده‌ فردی و جمعی مبهم می‌شود، واژه‌های مبهم پیشگوها مانند چراغی کم‌سو اما دلگرم‌کننده در ذهن بسیاری جلوه می‌کند. باور به پیشگویی نه‌تنها راه فراری از اضطراب فردی، بلکه نشانه‌ای از یک بحران اعتماد ساختاری در جامعه است. پیشگویی همزمان در لایه‌های مختلف فرهنگ عامه ریشه دوانده؛ از ضرب‌المثل‌هایی مثل «سال که نکوست از بهارش پیداست» تا داستان‌ها و فیلم‌هایی که وعده دانستن آینده را رؤیایی جذاب نشان می‌دهند. پکیج‌فروش‌های اینستاگرامی که وعده میلیاردر شدن به مخاطب‌شان می‌دهند در حقیقت از فرمول پیشگوها مبتنی بر استفاده از رنج و نگرانی مردم استفاده می‌کنند. خلاصه این روند حالا با حضور شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، شتابی تازه یافته است؛ موجی نو از پیشگوها با پوشش مدرن و زبان تأثیرگذار، بازار باور عمومی را داغ‌تر می‌کنند و چرخه اعتماد به خرافه را در مقیاسی بی‌سابقه بازتولید می‌کنند. موضوعاتی مثل قانون جذب، فرکانس کائنات و... هرکدام می‌خواهند وعده کنترل زندگی را به مخاطب‌شان دهند و عملاً نوعی پیشگویی با پوشش جدید هستند. 
پیامدها و راهکارها
گامی به سوی خردورزی اجتماعی
گسترش باور به پیشگویی، زمینه‌ساز تعویق تصمیم‌گیری منطقی و تضعیف خردورزی در زندگی فردی و جمعی است. افرادی که منتظر پاسخ‌های مبهم یا نسخه‌های آماده پیشگوها می‌مانند، غالباً از تجربه و تحلیل عقلانی فاصله می‌گیرند و مسیر رشد فردی‌شان را به تعویق می‌اندازند. این ذهنیت، نه‌تنها امید واقعی به آینده را کمرنگ می‌کند بلکه موجب گسترش یأس و کاهش مسئولیت‌پذیری هم می‌شود. در سطح اجتماعی، چنین روندی راه را برای سوءاستفاده‌های مالی و عاطفی سودجویان باز می‌گذارد و سلامت روانی جمعی را تهدید می‌کند. پس باید چند راهکار را مدنظر داشت:
آموزش تفکر نقادانه جای دادن مبانی فلسفه، منطق و پرسشگری در نظام آموزشی از سنین پایین. 
ترویج سواد رسانه‌ای آموزش مهارت تشخیص حقیقت از دروغ و مقابله با فضای مجازی و اطلاعات کاذب.
آگاهی‌بخشی خانواده‌ها ارائه مشاوره و آموزش والدین برای جایگزین کردن امید واقعی به جای تکیه بر خرافه
افزایش دسترسی به منابع روان‌درمانی علمی حمایت روانی و راه‌های سالم مدیریت اضطراب و استرس.
تبیین الگومندی منطقی از آینده‌نگری تاکید بر مهارت‌های برنامه‌ریزی، مسئولیت‌پذیری و آینده‌نگری علمی در خانواده و جامعه. 
نویسنده: سید مصطفی صابری | روزنامه‌نگار


نظرات شما