آریا بانو - خراسان / جوانی با مراجعه به دایره مددکاری کلانتری برای نجات ازدواج و زندگی مشترکش از پلیس کمک خواست.
جوان 27 ساله با مراجعه به کلانتری درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: از همان دوران کودکی پادوی یک مغازه خواربارفروشی بودم و در فصل تابستان هم دستفروشی میکردم. علاقه زیادی به تحصیل نداشتم و در مقطع راهنمایی درس و مدرسه را رها کردم تا فردی مستقل باشم.
به 17 سالگی رسیده بودم که برادرم از دنیا رفت و من با سماجت از زنبرادرم خواستم با من ازدواج کند. او که 9 سال از من بزرگتر بود، مرا نوجوانی میدانست که فقط به خاطر احساسم این تصمیم را گرفتهام. البته همه اطرافیان و اعضای خانوادهام نیز چنین نظری داشتند. ولی من که دوست نداشتم 2 فرزند برادرم زیر دست مرد غریبه بزرگ شوند، همه تلاشم را به کار گرفتم تا به او ثابت کنم من بزرگ شدهام.
بالاخره سماجتهای من نتیجه داد و با زنبرادرم ازدواج کردم و بدبختی من از حدود یک سال بعد و زمانی شروع شد که به مصرف قرصهای مخدردار روی آوردم و خیلی زود هم دنبال شیره و تریاک رفتم. از همان زمان بود که به جوانی توسریخور تبدیل شدم و مورد سرزنش و تحقیر دیگران، بهویژه، همسرم قرار گرفتم.
در طول 10 سال گذشته، با وجود آنکه 2 فرزند خودم نیز به دنیا آمده بودند، بارها تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم. یک بار هم برای مدتی در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری شدم، اما بالاترین مدت پاکی من فقط 6 ماه بود چراکه با سرکوفتهای دیگران با خودم لج میکردم و دوباره به سوی مواد مخدر میرفتم.
همسرم مرا مردی مفتخور میدانست و گاهی زندگی باجناقم یا دوستانش را به رخم میکشید. با آنکه هنوز هم دستفروشی میکنم، به خاطر اعتیادم همواره تحقیر میشوم. من دوست ندارم زندگیم ویران شود، اما اکنون همسرم تقاضای طلاق داده است. شاید هم من در ازدواجم اشتباه کردم.
با اظهارات این مرد جوان، تلاش مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری و با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی رئیس کلانتری گفتگوهای روانشناختی در این باره آغاز شد.
بازار ![]()