آریا بانو - آخرین خبر / گِردش همه جمعاند ولی جانبهلبی نیستتحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست بازار چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج استابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیستانداخت مرا دور و کسی نیست بگویداین جام عتیقهست شکستی، حلبی نیستبیعلت و یکباره دلم خون نشد از دوستنومید شد از وصل، همین کم سببی نیستاین شورشی از سلطهی او خسته شد امایک ذرّه به دنبال جداییطلبی نیستسَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشکگفتند که رفتهست سفر، چند شبی نیست!کاظم_بهمنی