آریا بانو - اعتماد / دریا و شوهرش محسن در آستانه جدایی هستند.
آنها برای اینکه به هم برسند خیلی تلاش کردهاند و حالا دریا میخواهد طلاق بگیرد. این زن درباره دلایل این جدایی برای اعتمادآنلاین توضیح میدهد.
*چرا میخواهی طلاق بگیری؟
دیگر از کارهای محسن خسته شدهام.
*چه مدتی است ازدواج کردهای؟
سه سال قبل ازدواج کردیم.
*همدیگر را دوست داشتید؟
بله، خیلی با هم خوب بودیم و همدیگر را دوست داشتیم.
*پس چرا میخواهی طلاق بگیری؟
از اینکه همیشه با دوستانش وقت میگذارند و در خانه مهمانی میگیرد، خسته شدم. رفیقبازیهایش خستهام کرده. من دیگر شوهر عیاش نمیخواهم.
*اینکه با دوستانش وقت میگذارند که عیاشی نیست.
عیاشی است. شما که از زندگی من خبر ندارید. در هفته چهار روز در خانه من بساط رفیقبازی است. من باید خم و راست شوم و پذیرایی کنم. دیگر نمیتوانم این کار را ادامه دهم. من زندگی خصوصی دارم. میخواهم با شوهرم تنها باشم. اگر دوستانش را میپسندد با آنها زندگی کند.
*شوهرت هم به طلاق رضایت دارد؟
نه. او همیشه با من مخالفت میکند. من هم دیگر به حرفش گوش نمیدهم. از نظرش اینکه من میگویم چرا باید هفتهای چهار شب از مهمانهایش پذیرایی کنم، یعنی منزوی هستم. به من میگوید تو هم با دوستانت برو. به من چه کار داری؟
*چطور با هم آشنا شدید؟
سر کار من با هم آشنا شدیم. منشی یک دکتر بودم. محسن برای کار دندان میآمد. آنجا آشنا شدیم و با هم ازدواج کردیم. البته پدرم مخالف بود.
*چرا پدرت مخالف بود؟
از همان اول از محسن خوشش نمیآمد و میگفت او آدم به دردنخوری است. محسن خیلی خالکوبی دارد. پدر من خوشش نمیآمد و چند سال هم مخالف کرد.
*حالا نظر خانوادهات چیست؟
پدرم که میگوید من گفتم این مرد زندگی نیست. خودت خواستی. مادرم هم چیزی نگفته است.
*اگر شوهرت راضی به طلاق نشود، چه؟
این ممکن نیست. من طلاق میخواهم و انجامش میدهم.
بازار ![]()