آریا بانو - افشین و پریسا برای طلاق اقدام کردهاند. این جدایی درخواست پریسا است. زن جوان از دلایل طلاق میگوید.*چه مدتی است که با هم ازدواج کردهاید؟ ما پنج سال قبل ازدواج کردیم. *چطور با هم آشنا شدید؟ خاله افشین همسایه ما بود. ما همدیگر را در خانه خاله افشین دیدیم و بعد هم خواستگاری و ازدواج. *کار میکنی؟ بله. من برنامهنویس هستم. *شغل شوهرت چیست؟ کار شوهرم دولتی است. *بچه هم دارید؟ خیر. بچه نداریم. *چه مشکلی با هم دارید؟ مشکل اصلی را من دارم، چون شوهرم خیلی با رفتارهایش اذیتم میکند. او یک نظم آهنین دارد. بسیار وسواسی است و به طور مرتب همه چیز را چک میکند. باید همیشه در خانه همه لباسها اتوکشی شده باشد. باید من هم مثل او ساعت 5 صبح بیدار شوم. خانه تمیز باشد. همه چیز مرتب و بدون نقص باشد. این نظم آهنینی که دارد من را کلافه کرده است. *فکر میکنی دلیل این مساله چیست؟ نمیدانم. شاید شرایط شغلیاش موثر است اما هرچه هست من را اذیت میکند. *فقط سر این موضوع با هم مشکل دارید؟ بله. البته مشکل کوچکی نیست. من برنامهنویس هستم. بیشتر شبها کار میکنم. وضعیتی که شوهرم درست کرده، برایم خیلی سخت است و همیشه اضطراب دارم. نمیتوانم زندگی عادی داشته باشم. *شوهرت به جدایی رضایت دارد؟ ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم. شوهرم بسیار ناراحت است اما واقعیت این است که هیچکدام نمیتوانیم دیگری را تغییر دهیم و چارهای جز جدایی نداریم. هرچند شوهرم جدایی را هنوز قبول نکرده است.